درود
هفته معلم و روزگار بزرگداشت از این آفریننده گویش و نوشتار فرا رسید و همگان با گل و لبخند به دیدارشان رفتیم و همواره ندانستیم که واژه دوست داشتن را چگونه بر زبان بیاوریم که خود را در برابر بسیاری تلاش آنها شرمسار خویش نکنیم.
بر دفتر مشق خویــــــش پیوسته نگـــــاشت
هرکـــــــس درود هر آنچـــه را خواهد کاشت
در سینــــــه من معلمـــــــم عشــــــق نهــــاد
تا هستم و هست دوستش خواهم داشت
و اینک یا امید چشم انتظاران و ای سروش روزگارن.
پیشکش درگاه تو:
ماییــــــــم و دل شکســــــته سرخورده
از دشمن و دوست طعن خنجر خورده
آقا! چه قدر لحــــــــــظه شماری کردن
هر جمعـــــه ی سررسید ضبدر خورده
عمریســـت نشســــــته ایم تنها به غمت
با جنگل و کوه و دشت و صحرا به غمت
گوینــــــد که جمعه می رسی منتظریم
از پنجــــره های رو به فــــــردا به غمت
آمدنش دیر نیست، خودمان و جامعه را به نیکی فرا بخوانیم و در برابر ناپرهیزگاری دشمنان بیدار باشیم.
بدرود