سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و رباعی ظهور

درود

 


ای باور کــــــوچه هــــــای امیـــد بیا

باران شده چشم و چشم خشکید بیا

دستان دعای خالی ام شرمنده ست

فردا ســـــر صبــح جای خورشید بیا



خدا خواست و اکنون در مشهدم جایی که می شود عاشقانه گریست و عاشقانه خندید وعاشق شد. می شود دل بست و چشم بست و همانند کبوتریهای حرمش مهربانانه طواف خرسندی کرد.

خدا خواست و در مشهدم و شادمانم و به یاد یکایک شما خوبانی که همواره بیادتان بوده و هستم با پیشکش دو رکعت مهربانی.


مانند کبوتـــــــری رهــــایم ایدوست

با دســــت تکیده در دعایم ایدوست

دو رکعتی عاشقانــــــه تقدیم شما

اکنون که به مشهدالرضایم ایدوست


وقتــــــــی که دلم به سیم آخر می زد

می رفت به دل شکستگان سر می زد

امـــــروز دل ســـــاده غریبی می کرد

دور حرم رضا(ع) فقــــــط پـــر مـی زد


گفتــــم به دلــــــم اگــــر نیامد بروم

گفتـــــم به دل بیــــــا که بــاید بروم

دل گفت کجا چنین شتابان مـــجنون

گفتم طلبم کرده، به مشهــــد بروم

 

شاد باشیم و به شادی دیگران بیندیشیم

بدرود


 

 


ارسال شده در توسط علی مظفر