سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و رباعی ظهور


درود

یا حسین ، ای پیشوای آزادگان، ای رهبر عاشقان وای منادی مردن با عزت و ای هشداردهنده زنگی باذلت

چگونه درسی که در کربلا دادی را بفهمیم که بسیار سخت و دیرفهم است...


توفنــــده و مـواج صــــدا کرد حسین

ای سـرور کائنــــــات و ای نور دوعین

امشب عطشـــی به تشنگی ام بچشان

دل مانــده و من جنون و بیــن الحرمین


گوینــــــد که مرد خستــه می فهمد آب

در چشمه، سبو شکسـته میفهمد آب

از دشت عطـش ، عبور کن می فهمی

لبهــــــــای تناس* بستــه می فهمد آب


ای صاحب عشــــق بی نشان ادرکنی

ای قائـــــم بـزم عاشــــقان ادرکنی

آدینه رسیـــد و چشمـــــها منتظرند

یا مهـدی آخــــر الزمــــان ادرکنی


ما را غــــــم و رنج و کهنه دردیست بیا

هنگامه شیــــون و نبـــــردی اسـت بیا

در جــــــــاده انتــظار بر حنجره ها

نومیـد ســــــکوت بغض سردیست بیا


شـــــاید که خـــزان بهـــار یادش برود

دلبــــــرده ای انتظـــار یـــادش برود

تقــــویم بدست چشـــــم بر جاده دور

کی جــــــمعه سر قرار، یــــــادش برود


* تناس= سپیدی که اطراف لبها بواسطه خشکی و تشنگی نمودار می شود


غمگین باشیم و به شادمانی دیگران بیندیشیم

بدرود.





ارسال شده در توسط علی مظفر