سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعر و رباعی ظهور

درود

گمان نکنم کسی چشم براه ناجی موعود نباشد و خردمندانه نیست کسی که روزنه امیدی  را انتظار نکشد.


لب بست مسیر حرکت حنجره را

شب پرده کشید روی هر پنجره را

ماییم و هجوم شب پرستان سکوت

تغییر بده خلوت این منظره را


خیلی ها از نظر علمی منکر حضورت هستند، خیلی ها حضور تو را با توجه به علم پزشکی منکرند و خیلی ها تو را وهم و خیال می پندارند.

اما:

همه ادیان، همه نیک روشان و نیک منشان به مصلح ایمان دارند.


ای همدم کوچه های بارانی ما

هم صحبت ایام پریشانی ما

دیریست که چشم و گوشمان آماده ست

شاید برسی شبی به مهمانی ما


شاید حق دارند، آدم تا عاشق نباشد به وصال فکر نمی کند، تا درد نداشته باشد به دوا و تا با مشکلی مواجه نشده باشد به دعا...


شاید دل خرد و خسته را دریابی

دستان امید بسته را دریابی

تا صبح سحر دعا کنم امشب را

شاید دل دلشکسته را دریابی


ناشکیبا چشم براه نشسته ایم و دود آتشی که از دور می بیینم دارد به چشم مسلمانان می رود.

مصلحا ! بیا...

شاد باشیم و به شادمانی دیگران بیندیشیم.

بدرود



ارسال شده در توسط علی مظفر